(تصاویر) باغچه پیرزن گور شیما بود؛ بهلول در حال کندن محل دفن جسد شیما
به گزارش تور تایلند، باغچه پیرزن گور شیما بود. آدم ربایی و قتل شیما یکی از تلخ ترین پرونده های سال 99 است. بهلول 60 ساله 15 ماه پیش در نقش یک راننده تاکسی شیما را ربود و در خانه اش مورد آزار و اذیت قرار داد. متهم پس از قتل دختر نوجوان او را در باغچه خانه صاحب خانه اش دفن کرد. صاحب خانه ای که 2 خانه در سبلان دارد یکی از آن ها را به بهلول اجاره داده بود. هنوز معین نیست بهلول کلید خانه اصلی پیرزن را از کجا به دست آورده است.
جهت دریافت خدمات طراحی شاه نشین ویلا با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. گروه آبان با سالهای تجربه طراحی معماری و ساخت و مشارکت در پروژه های ساختمانی ویلا و باغ کوچک و بزرگ بهترین انتخاب جهت مشاوره و اجرا میباشد.
این مرد جانی در فرایند رسیدگی پفراینده هربار محل های متفاوتی از دفن جسد شیما به تیم جنایی نشان می داد. انتقال این دختر به زادگاهش در منطقه کلیبر در حاشیه رود ارس در اعترافات نخست متهم ثبت شد. دفن در جاده چالوس هم ادعای دیگر این آدم ربا پیر بود. او که قصد گمراه کردن تیم جنایی را داشت خاتمه محل دقیق دفن شیما را در باغچه خانه شماره 16 نشان داد.
بهلول در دادگاه
انحراف راستا پفراینده
15 ماه از ماجرای ناپدید شدن این دختر می گذشت که تحقیقات قضائی به طور ویژه انجام گرفت. بهلول که پیش از این هم پیش روی تیم قضائی نهاده شده بود این بار دیگر نتوانست قسر در برود و به قتل شیما اعتراف کرد و معلوم شد باغچه پیرزن گور شیما بود. او ادعا نموده بود که پیکر این دختر 15 ساله را به منطقه کلیبر در شمال شرق کشور منتقل نموده است. همین ادعا کافی بود تا تیمی از ماموران پلیس این منطقه را جست وجو نمایند. ماموران نقطه به نقطه حاشیه رودخانه ارس را گشتند، ولی سرنخی به دست نیامد.
بخوانید...
جسد شیما پیدا شد
(تصاویر) جزئیات جدید از جنایت هولناک؛ ناگفته های بهلول قاتل شیما
پشت پرده یک جنایت تکان دهنده در تهران؛ قتل شیما 15 ساله در شکنجه گاه بهلول
اما باگذشت 3 هفته بهلول اعترافات قبلی اش را پس گرفت و گفت: شیما صباگردی مقدم به خاطر مصرف زیاد مواد اوردوز کرد. برای اینکه پای من در این پفراینده باز نگردد جسدش را داخل خودرویم گذاشتم و به سمت جاده چالوس رفتم. جسد را در جاده چالوس خاک کردم. در این مدت سعی داشتم با دروغ پردازی درخصوص محل دفن جسد راستا تحقیق پلیس را تغییر دهم، اما دیگر تصمیم گرفتم محل دقیق دفن جسد شیما را بگویم.
قتل شیما در خانه مخفوف بهلول
تحقیقات دامنه دار تیم جنایی
بازپرس ویژه قتل در دادسرای امور جنایی تهران هم بار دیگر دستور پیگیری داد. قرار شد تیمی از ماموران هم به همراه بهلول به جاده چالوس اعزام شوند تا جسد شیما صباگردی مقدم را پیدا نمایند، اما باز سرنخی یافت نشد.
حالا یک ماهی از دستگیری متهم و اعتراف به قتل شیما می گذرد، ولی این بار آدم ربای پیر در اعترافی جدید محل دقیق دفن دختر 15 ساله را نشان داده است. شیما را در حیاط خانه اش دفن نموده بود. خانه ای دو طبقه و قدیمی در منطقه سبلان.
جزییات پیدا شدن جسد شیما دختر نوجوان
قاضی شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران دراین باره می گوید: با اعتراف متهم محل دفن جسد واقع در خانه این فرد در منطقه سبلان آنالیز شد. جسد شیما صباگردی مقدم دختر 15 ساله تهرانی بعد از مدت ها سرگردانی در حیاط خانه پیدا شد.
او در ادامه گفت: با ورود مستقیم سرپرست دادسرای جنایی به پفراینده فقدان دختری به نام شیما صباگردی مقدم تحقیقات به طور ویژه انجام گرفت. خاتمه متهم این پفراینده به نام بهلول 61 ساله به قتل شیما اعتراف کرد.
با اعتراف بهلول محل دفن جسد شیما مورد تحقیق نهاده شد. درنهایت جسد شیما در حیاط خانه کشف شد.
شهریاری گفت: پیش از این یک مرتبه نیز بهلول اعلام نموده بود که جسد شیما دختر 15 ساله در منطقه کلیبر در شمال شرق کشور است که این ادعای وی دروغ بود.
آدم ربایی و شکنجه
اواسط تابستان 98، دختر 15 ساله به نام شیما صباگردی مقدم ساکن منطقه نارمک تهران، توسط پسر جوانی وادار به ترک منزل شد.
همین کافی بود تا خانواده شیما صباگردی مقدم با حضور در اداره پلیس درخواست یاری نمایند.
ماموران در تحقیقات پلیسی پی بردند که شیما صباگردی مقدم آخرین بار در پایانه بیهقی بوده با خانواده اش تماس تلفنی داشته و دیگر کسی از سرنوشت او اطلاعی ندارد. ماموران به پایانه بیهقی رفتند و دوربین های مداربسته را مورد بازبینی قرار دادند.
ماموران اداره 11 پلیس آگاهی تهران در آنالیز های پلیسی پی بردند که شیما صباگردی مقدم آخرین بار سوار بر خودروی مرد مسافرکشی به نام بهلول شده است و در ادامه ماموران با در اختیار داشتن شماره پلاک خودروی بهلول به سراغ وی رفته و بهلول به عنوان تنها مظنون پفراینده شیما صباگردی مقدم دستگیر شد.
بهلول 45 روز در بازداشت و تحت بازپرسی بود. در این مدت متهم اعتراف نکرد و به دلیل عدم دسترسی به ادله کافی با وثیقه آزاد شد.
شیما به همراه خانواده اش
انتشار یک کلیپ توسط پدر شیما
پدر شیما اوایل آبان ماه با انتشار فیلمی خطاب به رئیس قوه قضائیه، تقاضای رسیدگی به پفراینده دخترش را کرد. فیلمی که پرده از جزئیات این آدم ربایی و گم شدن مرموز شیما برداشت. فیلم دست به دست چرخید. کاربران این حادثه تلخ را از زبان احمد، کتابدار بازنشسته شنیدند.
اعترافات سیاه بهلول
بعد از انتشار این کلیپ بود که بهلول هفتم آبان، بار دیگر بازداشت شد. او به پلیس آگاهی منتقل شد و به قتل شیما صباگردی مقدم اعتراف کرد. او، اما هر باربا دروغ پردازی هایش قصد منحرف کردن راستا پفراینده را داشت.
با آنالیز های کارآگاهان پلیس و بکارگیری شیوه های کشف علمی جرم، قاتل اعتراف کرد. او گفت که جسد مقتول را در حیاط خانه پیرزن صاحب خانه دفن نموده است.
کشف جسد شیما از منزل همسایه بهلول
رئیس پلیس آگاهی تهران با اعلام این خبر گفت: جسد دختر جوان از داخل باغچه منزل پیرزن صاحبخانه بیرون کشیده شد. طبق تأیید عوامل اداره تشخیص هویت آگاهی تهران عظیم معین شد جسد مربوط به یک دختر خانم نوجوان است. براساس پیشینه این قتل می توان گفت پیکر پیدا شده همان جسد شیما است.
کشف جسد شیما از منزل همسایه بهلول
هنوز معین نیست متهم چگونه به کلید خانه پیرزن صاحبخانه دسترسی داشته است. بهلول، اما در بازپرسی ها گفته: می دانستم پیرزن 2 روز در هفته به خانه دخترش می رود و در غیاب او جنازه شیما را به آن خانه بردم و در باغچه زیر درخت دفن کردم.
ناگفته های بهلول از راز پنهان مرگ شیما
بهلول 70 ساله با چهره ای خونسرد صبح روز شنبه 17 آبان ماه از پلیس آگاهی تهران به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و پیش روی بازپرس رستمی اعتراف کرد.
شنیدیم که وقتی دستگیر شدی یک دختر فراری در خانه ات زندانی شده بود؟
من دستگیر نشدم و هر 2 بار خودم به اداره پلیس و دادسرا آمدم و هیچ دختر دیگری در کار نبوده است. بار اول تهران بودم که به اداره پلیس رفتم و بار دوم نیز در شهر خودمان با برادرم بودم که پلیس مرا احضار کرد و به تهران آمدم و به اداره پلیس رفتم.
شنیدم چند کفش دخترانه داخل خانه ات بوده؟
من یک وانت لباس دست دوم که در بین آن چند کفش نیز بود خریدم و آن ها را به صورت دستفروشی فروختم و تنها همین چند کفش داخل خانه ام مانده است.
جسد شیما را چطور به شهر خود بردی؟
جسد را داخل یک پتو پیچیده و روی جایگاه عقب گذاشتم و آن ها را به شهر خودمان در مرز ایران، آذربایجان بردم و در کنار رودخانه ارس خاک کردم.
چرا جسد را به آنجا بردی؟
خوب شهر خودمان بود و به آنجا مشرف بودم و بلد بودم به همین خاطر جسد را به آنجا بردم.
ساعت چند جسد را به رودخانه ارس منتقل کردی؟
صبح وقتی فهمیدم شیما فوت نموده ترسیدم او را در روشنایی از خانه بیرون ببرم به همین خاطر منتظر ماندم هوا تاریک گردد، به همین خاطر ساعت 12 شب جسد را داخل خودرو گذاشته و از راستا های غیر اصلی که بلد بودم جسد را منتقل کردم. چون نمی خواستم دستگیر شوم از راستا های بی راهه به محل دفن جسد رفتم.
بعد از دفن جسد به محل خاک کردن جسد شیما رفتی؟
بله، در این مدت 2 بار به آنجا رفتم که ببینم کسی به محل دفن جسد رفته است و راز مرگ شیما فاش شده یا نه.
کسی از این ماجرا خبر داشت؟
نه، هیچ کسی اطلاع نداشت.
دختر دیگری در خانه ات بود یا نه؟
نه، دختر دیگری نبود.
شیما چه مدت در خانه ات بود؟
2 هفته، شیما اعتیاد داشت و با هم مواد می کشیدیم، و روزها، چون نمی خواستم همسایه ها متوجه حضور شیما شوند وقتی از خانه خارج می شدم در خانه را قفل می کردم که شیما از خانه خارج نگردد و شیما در خانه بود تا اینکه من بعد از انجام کارهایم به خانه بازگردم.
شغل؟
راننده تاکسی سیار بودم.
متوجه نشدی پدر شیما نگران دخترش است؟
نه، گوشی هوشمند ندارم و، چون هیچ مدرکی نبود که راز مرگ شیما فاش گردد پیگیر ماجرا نبودم؛ بنابراین گزارش، تحقیقات برای پیدا کردن جسد ادامه دارد و احتمال می رود بهلول دختران دیگری را به این شیوه به کام مرگ کشانده است و سریالی بودن این جنایت وجود دارد که تحقیقات تکمیلی برای شناسایی دیگر جرائم احتاقتصادی بهلول در اداره 10 پلیس آگاهی تهران ادامه دارد.
برادرِ بهلول قاتل شیما: برادرم آدم حسابی بود
در همین حال برادر بهلول 62 ساله که به عنوان متهم قتل شیمای 15 ساله معرفی شده، می گوید برادرش در بازار بروبیایی داشته و در سعادت آباد زندگی می نموده است.
قتل شیما
خانه بهلول، قاتل شیمای 15ساله، خانه ای است که بیشتر شبیه یک متروکه می ماند. خانه ای قدیمی یک و نیم طبقه ای، با یک در کم عرض و نمای سفید که کهولت سن سازه، رنگ آن را به خاکستری کشانده است. هفته قبل صدای فریاد های زن جوانی سکوت کوچه محل سکونت را بهلول را شکست.
مردی که در نزدیکی خانه مغازه میوه فروشی دارد، از ماجرای عجیب چند شب قبل خبر دارد. در محل از هر کسی راجع به روز بازداشت بهلول سوال می کنیم، انگشتش سمت این مغازه نشانه می رود.
سراغ مغازه دار می رویم که می گوید: زنی در خانه این پیرمرد بود که محله را روی سرش گذاشته بود. جلوی خانه جای سوزن انداختن نبود..
اما درست در همین موقع حرفش را می خورد و می گوید: من دیگر چیزی نمی دانم. بروید از همسایه هایش سوال بپرسید.
او هم مثل خیلی از اهالی محل، از صحبت کردن راجع به بهلول امتناع می نماید. پتانسیلی در محل حس می گردد که سنگینی اش مانع حرف زدن بعضی اهالی می گردد.
همسایه ها چه می گویند؟
بعضی از اهالی محل، از ما و پلیس که دور می شوند، با هم پچ پچ می نمایند. خواهر و برادری که در همسایگی بهلول زندگی می نمایند، ماجرا را تعریف می نمایند: بهلول مرد مرموزی بود. رفت و آمد های مشکوکی داشت. چندین بار خانم های مختلف را دیده بودیم که به خانه او رفت و آمد می کردند. اما سر و صدایی از او نشنیده بودیم. تا اینکه هفته قبل صدای جیغ و فریاد زنی حدودا 32 یا 33 ساله را از خانه اش شنیدیم. شیشه در ورودی را شکسته بود و فریاد می زد و می گفت اینجا گیر افتاده ام، یاریم کنید بیایم بیرون. یک دختر و پسر جوان آتش نشانی را خبر کردند و انگار ماموران آتش نشانی موضوع را به پلیس هم خبر دادند.
به گفته همسایه ها، دختر جوان به یاری امدادگران آتش نشانی و ماموران پلیس خارج شد و با ماشین پلیس به کلانتری منتقل شد.
از طرفی قبل از آن پدر شیما با انتشار کلیپی خطاب به آقای رئیسی رییس قوه قضاییه، درخواست رسیدگی به پفراینده دخترش را نموده بود. همین باعث شد بهلول برای شرح در خصوص هر دو موضوع بار دیگر بازداشت گردد.
او بعد بازداشت پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و اعتراف کرد شیما در خانه اش به کام مرگ فرو رفته است و وی جسد دختر نوجوان را در کنار رودخانه ای نزدیکی شهرستان کلیبر دفن نموده بوده است.
اما همسایه در خصوص سرنوشت دختر دیگری که توسط نیرو های آتش نشانی و پلیس نجات پیدا کرد، بی خبرند. شاید بهلول او را هم در دام شیطانی خود اسیر نموده بوده است.
تصور اینکه دخترم یک ماه در خانه بهلول زندگی کرد عذابم می دهد
خانواده شیما از راه می رسند و به همراه مامور اداره آگاهی به خانه بهلول می فرایند. پدر شیما در خصوص تحقیقات امروز از خانه متهم به قتل می گوید: متهم در اعترافاتش گفته بود که دخترم را در نزدیکی رودخانه ارس دفن نموده است. تیم تحقیقات از اداره آگاهی راهی محلی شد که متهم به عنوان محل دفن جسد نشانی داده بود. اما جسد شیما آنجا پیدا نشد. ماموران احتمال می دهند با توجه به بارندگی های شدید سال قبل و جاری شدن سیل در بستر رودخانه، شاید جسد شیما را آب برده باشد. اما من درخواست کردم بار دیگر خانه بهلول بازرسی گردد تا شاید نشانی از دخترم در آن پیدا گردد. برای همین امروز به همراه مامور آگاهی به خانه بهلول آمدیم.
اشک های پدر شیما در برخورد با خانه درهم ریخته بهلول تمامی ندارد. خانه به ویرانه ای می ماند که بوی زندگی و زنده بودن ندارد.
دو جایگاه شکسته و فرشی نخ نما و اثاثی که بیشتر شبیه وسایل سمساری است، تمام آن چیزی است که در متروکه بهلول به چشم می خورد. انگار اثاث خانه و نمای خانه و شخصیت ساکن خانه، همه با هم، هم خوانی دارند. رنگ پریدگی و بوی نا و بوی رخوت؛ خبر از یک زندگی مرموز دارد.
پدر شیما می گوید: هیچ نشانی از دخترم پیدا نکردیم. اما به در و دیوار که نگاه می کردم، از تصور اینکه شیما یک ماه در این خانه زندگی نموده است قلبم به درد می آمد.
مادر شیما ضجه می زند و توان حرف زدن ندارد. فقط در میان هق هق هایش می گوید: دخترم را اینجا کشت.
برادر بهلول: برادرم آدم حسابی بود
برادر بهلول در بهت و ناباوری است و نمی تواند جنایتکار بودن برادرش را هضم کند. او به رکنا گفت: برادرم سی سال زندگی شرافتمندانه با همسرش داشت. او سه فرزند دارد و قبل از جدا شدن از همسرش در محله سعادت آباد زندگی می کرد و وضع اقتصادی خوبی داشت. کاسب خیابان چراغ برق بود، اما نمی دانم چه شد که با صاحب کارش بحثش شد و از کار بیکار شد. با اینکه اعتبار خوبی در بازار داشت، اما از کار در بازار دست کشید و روی ماشینش کار می کرد. یکدفعه متوجه شدیم از همسرش هم جدا شده است. خانه ای در خیابان سبلان اجاره نموده بود. من گاهی به او سر می زدم. می گفتند به مخدر شیشه معتاد شده است، اما خودش این موضوع را انکار می کرد. وقتی فهمیدم که او به متهم به آدم ربایی شده و یک دختر در خانه اش کشته شده است خیلی شوکه شدم. چطور می گردد از کسی که این همه سال شریف زندگی نموده بود یکدفعه چنین کار هایی سر بزند؟
راز زن صاحبخانه
کارمان تمام می گردد و می خواهیم برگردیم که نگاهم به زنی می افتد که کنار در خانه بهلول ایستاده است. زنی میانسال که در مغازه کوچکش چسبیده شده به در خانه بهلول. وقتی تازه وارد کوچه شده بودیم به ما گفت دو ماه است اینجا کاسبی می نماید و بهلول را نمی شناسد. می گفت: هیچ کس هیچ چیزی نمی داند. اصلا همسایه ها او را ندیده اند.
گفتم: مگر می گردد شما همسایه دیوار به دیوارت را یک بار هم ندیده باشید؟
طفره می رفت. پلیس که آمد معین شد او صاحبخانه بهلول است و معین شد خیلی سال است آنجا مغازه دارد. همسایه ها می گفتند او از جزئیات ماجرای روز دستگیری بهلول خبر دارد. انگار حضورش همان پتانسیل سنگینی است که در محله حس می گردد.
موقع برگشت ما باز هم با اصرار می گفت: همه این حرف ها دروغ است. مگر می گردد اینجا آدم کشته شده باشد؟ این دروغ ها را باور نکنید.
با خودم فکر می کردم حتما رفت و آمد های مرموز بهلول که از دید اهالی محل پنهان نمانده، از دید او هم پنهان نبوده است. پس چرا مستاجر مشکوک خود را با وجود یک سال رفت و آمد خانواده شیما و حرف و حدیث های ربوده شدنش جواب ننموده بود؟
مادر شیما می گفت در این مدت که دنبال ردی از دخترش بوده است بار ها با این زن حرف زده است. چرا اینقدر اصرار دارد بهلول را نمی شناسد؟ و اگر نمی شناسد چرا اصرار به دروغ بودن ماجرا دارد؟
یکی از همسایه ها زیر گوشمان گفت: بهلول به این خانم می گفت خاله!
منبع: فرارو