تکمیل فرایند انتقال قدرت از آمریکا به چین تا سال 2035
به گزارش تور تایلند، در سال 1972 منطق جنگ سرد باعث شد که رئیس جمهور وقت آمریکا یعنی ریچارد نیکسون به سمت یک اتحاد غیرقابل پیش بینی با مائو زدونگ کشیده گردد و چین را به جریان اصلی اقتصاد جهانی بازگرداند.
با ما همراه باشید و با تور چین از شگفت انگیزترین کشور دنیا دیدن کنید بر روی دیوار چین سلفی بگیرید، از قصر ممنوعه دیدن کنید و در خیابان شانگهای پیشرفته ترین آسیا قدم بزنید.
کمتر از دو دهه بعد، اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد و این تحول عظیم در کنار مطرح شدن نظریه سرانجام تاریخ باعث شد که قدرت های غربی از پیامدهای جهش مالی چین به عنوان یک قدرت نوظهور غافل شوند. اقتصاد چین از آن موقع تا به امروز با سرعتی خیره نماینده رشد نموده و این کشور اکنون به یک قدرت عظیم تبدیل شده است. نظام تک حزبی و اقتصاد تحت کنترل دولت در چین اکنون برای مقامات چینی مایه افتخار و برای مقامات غربی مایه نگرانی است.
کارشناسان واحد تحقیقات مالی بلومبرگ اینک پیش بینی می نمایند که در سال 2035 فراوری ناخالص داخلی اسمی چین نیز همانند فراوری ناخالص داخلی این کشور بر مبنای برابری قدرت خرید -که در سال 2017 از فراوری ناخالص داخلی آمریکا عبور کرد- از فراوری ناخالص داخلی آمریکا فراتر خواهد رفت و چین عنوان عظیمترین اقتصاد دنیا و احتمالاً قدرتمندترین بازیگر سیاسی دنیا را از آن خود خواهد نمود.
بر اساس گزارش جدید واحد تحقیقات مالی بلومبرگ، ظهور چین به عنوان یک ابرقدرت مالی و سیاسی در واقع بخشی از تحولات عظیمتری است که طی دهه های اخیر در جریان بوده و در دهه های آینده نیز با شدت بیشتری ادامه خواهند یافت. از طرفی تدوین نمایندگان این گزارش بر این باورند که دوران ثبات نسبی که از سرانجام جنگ دنیای دوم تا به امروز بر اقتصاد دنیای حاکم بوده، رو به سرانجام است. مرکز ثقل مالی دنیای در حال منتقل شدن از غرب به شرق، از اقتصادهای پیشرفته به اقتصادهای نوظهور و از بازارهای آزاد به بازارهای کنترل شده است.
قرن آسیایی
آسیا که قبل از انقلاب صنعتی طی قرون متمادی همیشه کانون اقتصاد دنیای بوده، بار دیگر در حال بازگشت به این صندلی است. در ابتدای قرن حاضر، سهم آسیا از فراوری ناخالص دنیا تنها 25 درصد بود و پرجمعیت ترین قاره دنیا، در مقایسه با آمریکای شمالی و اروپا سهم بسیار کمتری از اقتصاد دنیای داشت. در آن موقع چین هنوز به سازمان تجارت دنیای نپیوسته بود و هند نیز همچنان با پیامدهای لایسنس راج (نظارت سختگیرانه دولت بر سرمایه گذاری، واردات، امور صنعتی و کسب وکارها) دست به گریبان بود.
اما بر اساس پیش بینی واحد تحقیقات بلومبرگ و بسیاری از مؤسسات مالی دیگر، در سال 2050 کشورهای آسیایی همچنان بیش از نیمی از جمعیت دنیا را در خود جای خواهند داد و البته سهم آسیا از فراوری ناخالص دنیا نیز به بیش از 50 درصد خواهد رسید. از سوی دیگر فرایند کاهش سهم آمریکای شمالی و اروپا از فراوری ناخالص دنیا نیز دست کم تا سال 2050 ادامه خواهد یافت.
به لطف رشد مالی خارق العاده چین و هند، سهم اقتصادهای نوظهور دنیا از فراوری ناخالص دنیا نیز به سرعت در حال افزایش است. در سال 2000 سهم اقتصادهای نوظهور از فراوری ناخالص دنیا تنها حدود 20 درصد بود، اما واحد مالی بلومبرگ پیش بینی می نماید که در سال 2042 اقتصادهای نوظهور در مقایسه با اقتصادهای پیشرفته سهم بیشتری از فراوری ناخالص دنیا را به خود اختصاص خواهند داد و در سال 2050 سهم آنها از فراوری ناخالص دنیا به حدود 60 درصد خواهد رسید.
چیزی که در دهه های آینده بیشتر اتفاق خواهد افتاد، تغییر صندلی کشورهای در اقتصاد دنیای است. بر اساس پیش بینی اقتصاددانان بلومبرگ، هند در سال 2033 با پشت سر گذاشتن اقتصاد پیر ژاپن به سومین اقتصاد عظیم دنیا تبدیل خواهد شد؛همان طور که چین در سال 2035 صندلی عظیمترین اقتصاد دنیا را از آمریکا خواهد ربود. همچنین انتظار می رود که تا سال 2050 اندونزی نیز به جمع 7 اقتصاد عظیم دنیا بپیوندد تا اقتصادهای نوظهور آسیایی 3 صندلی را در بین عظیمترین اقتصادهای دنیا از آن خود نمایند.
چین هم به چالش کشیده می شود
بیش از حد خوش بینانه است که تصور کنیم انتقال قدرت مالی در دنیا به آرامی و بدون تنش انجام خواهد شد. بر اساس نظریه موسوم به دام توسیدید (Thucydides trap) که از سوی گراهام آلیسون دانشمند علوم سیاسی و استاد دانشگاه هاروارد آمریکا مطرح شده و توجه بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی دنیا را به خود جلب نموده، جنگ میان قدرت های حاکم و قدرت های نوظهور امری اجتناب ناپذیر است. البته برای پذیرفتن اینکه تغییر در قدرت با خطرات و چالش های زیادی همراه است، نیازی نیست که کل نظریه دام توسیدید را به صورت یکجا قبول کنیم.
انتقال قدرت از آمریکا به چین نیز طی سال های اخیر موجب بروز درگیری هایی در عرصه های تجاری، فناوری، حقوق بشر و مسائل سرزمینی شده است. شاید با سرانجام یافتن دوران ریاست جمهوری ترامپ فضای بیشتری برای دیپلماسی باز شود، اما تنش هایی که میان دو کشور وجود دارد و ریشه آن به مسئله انتقال قدرت از آمریکا به چین بازمی شود، از بین نخواهد رفت.
البته رقابت شدید میان آمریکا و چین به عنوان عظیمترین اقتصادهای کنونی دنیا، تنها ریسک ژئوپلیتیکی دهه های آینده نخواهد بود. تا سال 2040 دو عامل پیر شدن نیروی کار و خستگی توسعه (development fatigue) باعث کاهش نرخ رشد مالی چین به حدود 3 درصد در سال خواهد شد. اما هند با جمعیتی جوان تر و ظرفیت هایی قابل توجه برای رقابت با چین، احتمالاً نرخ رشد مالی بالاتری را در دهه های آینده تجربه خواهد نمود.
همین حالا هم تنش هایی زیادی میان هند و چین که پرجمعیت ترین کشورهای دنیا به شمار می فرایند، وجود دارد. چند ماه قبل درگیری خونینی میان نیروهای مرزی دو طرف رخ داد و انتظار می رود که با تشدید فرایند به چالش کشیده شدن هژمونی چین توسط هند، تنش های میان این دو کشور همسایه نیز همچنان افزایش یابد.
منبع: اتاق بازرگانی ایران